عید فطر رو به همه مسلمانان به خصوص همه شما ریاضی دوستان عزیز تبریک میگم.... ![]()
![]()
![]()
دانشجویی سر کلاس فلسفه نشسته بود. موضوع درس درباره خدا بود
"استاد پرسید: آیا در این کلاس کسی هست که صدای خدا را شنیده باشد؟
کسی پاسخ نداد.
استاد دوباره پرسید: آیا در این کلاس کسی هست که خدا را لمس کرده باشد؟
دوباره کسی پاسخ نداد.
استاد برای سومین بار پرسید: آیا در این کلاس کسی هست که خدا را دیده باشد؟
برای سومین بار هم کسی پاسخ نداد.
استاد با قاطعیت گفت با این وصف خدا وجود ندارد.
دانشجو به هیچ روی با استدلال استاد موافق نبود و اجازه خواست تا صحبت کند.
استاد پذیرفت.
دانشجو از جایش برخاست و از همکلاسی هایش پرسید :آیا در این کلاس کسی هست که صدای مغز استاد را شنیده باشد؟
همه سکوت کردند.
آیا در این کلاس کسی هست که مغز استاد را لمس کرده باشد؟
همچنان کسی چیزی نگفت.
آیا در این کلاس کسی هست که مغز استاد را دیده باشد؟
وقتی برای سومین بار کسی پاسخی نداد، دانشجو چنین نتیجه گیری کرد که استادشان مغز ندارد
مي گويند ميريلين مونرو يكي از بازيگران هاليوود در نامه اي به آلبرت انيشتين چنين نوشت : فكرش را بكن كه اگر من و تو با هم ازدواج كنيم بچه هايمان با زيبايي من و هوش و نبوغ تو چه محشري ميشوند!!!!!
آقاي انيشتين هم نوشت ممنون از اين همه لطف و دست و دلبازي شما ؛ به واقع هم كه چه غوغايي مي شود ! ولي اين يك روي سكه است ولي فكرش را بكنيد كه اگر قضيه بر عكس شود چه رسوايي بزرگي بر پا ميشود.
الهی کفی بی عزا" ان اکون لک عبدا" و کفی بی فخرا" ان تکون لی ربا :
خدایا این عزت مرا بس که بنده توهستم و فخر و مباهاتم همین بس که
تو پروردگار منی.

شهادت امیرالمومنین علی(ع) را به همه مسلمانان و دوستداران ایشان تسلیت میگویم....
الهی ما را در زمره یارانش قرار ده.....
یکى از زیباترین داستانهاى واقعى
در روز اول سال تحصیلى، خانم تامپسون معلّم کلاس پنجم دبستان وارد کلاس شد و پس از صحبتهاى اولیه، مطابق معمول به دانشآموزان گفت که همه آنها را به یک اندازه دوست دارد و فرقى بین آنها قائل نیست. البته او راست نمیگفت و چنین چیزى امکان نداشت. مخصوصاً این که پسر کوچکى در ردیف جلوى کلاس روى صندلى لم داده بود به نام تدى استودارد که خانم تامپسون چندان دل خوشى از او نداشت. تدى سال قبل نیز دانشآموز همین کلاس بود. همیشه لباسهاى کثیف به تن داشت، با بچههاى دیگر نمیجوشید و به درسش هم نمیرسید. او واقعاً دانشآموز نامرتبى بود و خانم تامپسون از دست او بسیار ناراضى بود و سرانجام هم به او نمره قبولى نداد و او را رفوزه کرد.
امسال که دوباره تدى در کلاس پنجم حضور مییافت، خانم تامپسون تصمیم گرفت به پرونده تحصیلى سالهاى قبل او نگاهى بیاندازد تا شاید به علّت درس نخواندن او پیببرد و بتواند کمکش کند.
ادامه مطلب...
بله، دانشکده ی هنر وین عامل اصلی جنگ جهانی دوم است.
شاید اگر تعصب یک آموزگار نسبت به درس خود نبود، جنگ جهانی دوم هم نمی بود!
این داستان را بخوانید:
روزگاری جوانی سرشار از شوق و انرژی در حالی که به آنچه در دستانش بود ایمان داشت به سمت این دانشکده رفت.
او به هنر خود و توانمندی اش مطمئن بود و آثار هنری اش را با ایمانی محکم در دست می فشرد.
اما،… دانشگاه اورا پس زد. انرژی او را ندیده گرفت و بر روی تنها نقطه ضعفش انگشت گذاشت.
-:” شما توانایی کشیدن انسان را ندارید!”
و بعد او را به دانشکده ی مهندسی راهنمایی کردند! اما او نقاشی را دوست داشت!
او در زمینه نقاشی استعداد زیادی داشت و برای ورود به آکادمی هنر های زیبای وین امتحان داد.
او در این آزمون قبول نشد. به او گفتند:
-: “تو استعداد کار های هنری داری، اما نه در نقاشی، تو در طراحی ساختمان ها استعداد داری!”
بدین ترتیب او، به خاطر “عدم صلاحیت در نقاشی” دو بار از موسسه ی هنرهای زیبای وین اخراج شد.
شاید اگر آدولف هیتلر توانسته بود پا به دانشکده نقاشی بگذارد سرنوشتی چنین شوم نمی داشت و سرنوشت جهان هم چیز دیگری بود!
هیتلر جوان، از تنها جایی که می توانست انرژی پرقدرت او، هوش برون فردی و هوش هیجانی او را مهار کند و در مسیر درستی به راه بیاندازد، خارج شد و …
و از آنجا که نمی توانست انسان را بِکِشد، “عدم صلاحیت در نقاشی” طرحی را پیاده کرد تا نزدیک به شصت میلیون انسان را بکُشد و جهان را در وحشتی بی پایان فرو ببرد.
شرلوک هولمز و واتسون رفته بودند صحرا نوردى . شب چادر زدند و
زیر آن خوابیدند. نیمههاى شب هولمز بیدار شد و آسمان را نگریست . بعد
واتسون را بیدار کرد و گفت: نگاهى به آن بالا بینداز و به من بگو چه
مىبینى؟
واتسون گفت : میلیونها ستاره مىبینم .
هولمز گفت : چه نتیجه مىگیرى؟
واتسون گفت : ازلحاظ روحانى نتیجه مىگیریم که خداوند بزرگ است و ما چقدر در این دنیا حقیریم .
*از لحاظ ستارهشناسى نتیجه مىگیریم که زهره در برج مشترى است ، پس باید اوایل تابستان باشد .
از لحاظ فیزیکى ، نتیجه مىگیریم که مریخ در محاذات قطب است ، پس ساعت باید حدود سه نیمه شب باشد .
شرلوک هولمز قدرى فکر کرد و گفت : واتسون ، چرا دقت نمیکنی . نتیجه اول و مهمى که باید بگیرى اینست که چادر ما را دزدیدهاند !
بله ، در زندگى همه ما بعضى وقتها بهترین و سادهترین جواب و راه حل در کنارمان است ، ولى این قدر به دور دستها نگاه مىکنیم که آن را نمىبینیم.
۲۲۰ و ۲۸۴ هستند.”
مفهوم عبارات بالا از نظر ریاضی چنین است: مقسوم علیه های ۲۸۴ عبارتند از: ۱٬۲٬۴٬۷۱٬۱۴۲ که
مجموعشان ۲۲۰ است و از طرف دیگر مقسوم علیه های ۲۲۰ عبارتند از: ۱٬۲٬۴٬۵٬۱۰٬۱۱٬۲۰٬۲۲٬۴۴٬۵۵
٬۱۱۰ که مجموع اینها برابر ۲۸۴ است. فیثاغورسیان چنین اعدادی را اعداد متحابه (دوست دار هم) می
نامیدند. با اینکه کشف چنین اعدادی برای یونانیان مشکلات زیادی را به همراه داشت اما کار مورد علاقه
یونانیان بود. بهرحال کشف اینگونه اعداد پیشرفت زیادی نداشت و تا بحال سه زوج دیگر از این اعداد
کشف شده اند که به قرار زیر می باشند:
۱۷۲۹۶ ٬ ۱۸۴۱۶ که در سال ۱۶۳۶ میلادی توسط فرما شناسایی شد.
۹۴۳۷۰۵۶ ٬ ۹۳۶۳۵۸۴ که توسط دکارت ارایه گردید.
۱۱۸۴ ٬ ۱۲۱۰ که توسط پاگانینی در سال ۱۸۶۷ میلادی معرفی شد.
سوالی که تاکنون ذهن ریاضیدانان را به خود مشغول کرده اینست که آیا بینهایت از این زوجها وجود دارد
یا خیر؟
البته هندیها اعداد متحابه را قبل از فیثاغورس شناخته بودند. همچنین قسمتهایی از کتاب مقدس را
میتوان یافت که نشان می دهد یهودیان چنین اعدادی را مبشر سعادت می دانستند.
نکته جالب دیگر داستان مورد تردید یک شاهزاده دوره باستان است که نامش بنا به علم حروف برابر عدد
۲۸۴ بود. این شاهزاده سالهای سال دنبال دختری برای ازدواج میگشت که نامش برابر عدد ۲۲۰ باشد و
معتقد بود که این عامل باعث خوشبختی در زندگی او می شود.

شام در کنار تخت استاد سرد شده است. /ظاهرا دیگر نیازی به خوردن غذا نیست./پزشکان و مسئولان بیمارستان دانشگاه به این نتیجه رسیده اند که معالجه روی قلب استاد دیگر اثری ندارد، بنابراین آنژیوکت چند دارو برای ادامه تپش قلب از رگ دست راست و آنژیوکت تزریق مسکن درد از دست چپ ایشان را خارج کرده اند و حتا ماسک تأمین اکسیژن را که دیگر ریه ها قادر به تامین آن نبوده برداشته اند و تنها سنسورهای تپش قلب روشن است./ امّا شگفت اینجاست که در چنین شرایطی – در کمال حیرت پزشکان و متخصصین بیمارستان کانتونال دانشگاه ژنو،- پروفسور حسابی در این آخرین لحظات زندگی نیز به چیزی جز مطالعه و فراگیری نمی اندیشد.این تصویر منحصر به فرد را یکی از کارکنان همان بیمارستان به عنوان یک تصویر تکان دهنده و تاثیر گذار ثبت کرده است
تو پیام نور واسه هر کسی هر ترم یه اتفاق میوفته!!!!
حالا یا بش نمره نمیدن یا یه بخش نامه میاد برنامه هاشو به هم میزنه یا تاریخ امتحانا عوض میشه یا یا یا.......
من هم مستثنا نیستم و مثل هر ترمم باز هم درگیر مشکلات پیام نوری خودم بودم....
و اما این مشکلات:
۱-من کلا ۶ واحد واسم مونده که گفتم تابستون پاس میکنم و بای بای پی ان یو
۴واحد الزامی اختیاری(آنالیز۳) و ۲واحد درس شیرین و کاملا حیاتی فرهنگ و تمدن ایران و اسلام
رفتیم واسه انتخاب واحد دیدیم ای بابا آنالیز ۳ هست ولی پس فرهنگ و تمدن کو؟؟
مثل اینکه اون بالا بالا گروه محترم معارف اسلامی تصمیم بر این گرفتن که از این ترم کلیه دروس معارف ما الا و بلا باید عادی باشن و کسی نمیتونه اونا رو تابستون خودخوان برداره!!!!
جالب اینجاست که درسی مثل آنالیز۳ خودخوان باشه هیچ موردی نداره!!!!۱
ترم آخر، ارشد هم مجاز شدم،اگه ارشد قبول شم و این ۲واحدمو پاس نکنم ارشد بی ارشدو ۲سال هم محرومم میکنن از ارشد دادن!!!!
واویلا
مونده بودم چه کار کنم
رفتم آموزش گفتن راهی نداره!!! ۲ واحده واست میمونه، ترم آینده یه بخش نامه دیگه هم شاملت میشه و علاوه بر فرهنگ و تمدن درس زیبای دفاع مقدس رو هم باید بگذرونی!!!!!
معرفی به استاد هم باید ۳بار بیفتی درسو که بت بدن!!!!!!
رفتیم استان به همراه رفیق گلم سید طه
معاون محترم استان جناب آقای جلالی(الحق آدم خوبی بود)فقط نصیحت کردن که امیدمو از دست ندم....
بم خبر رسید که واحدامو میتونم یه دانشگه دیگه که مورد تایید وزارت علومه بگیرم
آموزشمون هم بم گفت که باید کل ترمت مهمان بشی اون یونی مقصد
خلاصه از این یونی به اون یونی
دانشگاههای دولتی خوزستان به علت گرما کلا ترم تابستونی ندارن
دانشگاههای آزاد خوزستان که رشته ریاضی دارن هم سر زدم هیچکدوم آنالیز۳ ارائه نداده بودن
موقع سرچ کردن به دانشگاه حکیم سبزواری برخوردم که آنالیز۳ رو داشت ولی فرهنگ و تمدنو ارائه نداده بود!!!!
به جاش تاریخ تحلیلی صدر اسلام رو داده بودن که قبلا به جا فرهنگ و تمدن قبولش میکردن
من هم گفتم اشکال نداره این درسو برمیدارم جا فرهنگ
رفتم دنبال گرفتن نامه مهمان از دانشگامون
گفتن باید همه نمراتت بیان و تایید بشن تا بدونیم فقط۶ واحد واست مونده و بت نامه بدیم
من هم شروع کردم به زنگ زدن به استادا که نمره هامو اعلام کنید مشکلم اینه
همه این کارا هم روزای آخر باز بودن یونی بود
خلاصه نمره هام اومد ،تاییدشون هم کردم،رسیدم به نامه گرفتن که گفتن تاریخ تحلیلی رو دیگه جا فرهنگ و تمدن قبول نمیکنن!!!!
زرششششششششششششکککککککککککک........
ما این همه زحمت کشیدیم باد هوا.......
یه شب از موقع افطار تا دقیقا خود سحری و بعذ از اون دفترچه آزادو گرفتم و تک تک دانشگاههای آزاد که رشته ریاضی داشتن رو سر زدم سایتشون ولی هیچکدومشون آنالیز۳ ارائه نداده بودن!!!!!!!!!!!!!
خب دیگه کلی این درو اون در زدنو چند بار استان رفتن و حتی نامه از نماینده مجلس بردن!! به نتیجه ای نرسیدم
ولی لازم به ذکره که هیچوقت امیدم رو از دست ندادم و توکلم همیشه به خدا بود نه به خلقش
تا اینکه روزای آخر باز بودن یونی
موبایلم زنگ خورد
رفیقم محسن بود
گفت محمد این شماره رو یاداشت کن زنگ بزن کارت داره- اسمش رضاست گفت بگو زنگ بزنه
من هم زنگ زدم
{ من-آقا رضا من محمدم گفتین زنگ بزنم
رضا-بله من همونی ام که مرکز استان دیدمتون با سید طه
من - بله یادمه،حال شما،بفرمایین
رضا-من با خانم اسدی مسوول آموزش استان صحبت کردم،ازش پرسیدم میشه یه درسمو یونی خودمون بردارم یه درسو یونی آزاد؟ایشون هم گفتن اگه با ۶ واحد فارغ التحصیل شی بله میشه
}
اصلا باورم نمیشد، آموزشمون گفت که باید کل ترمو برداری و نمیشه در یه ترم دوتا یونی باشی!!!
خلاصه از رضا کلی تشکر کردمو بم گفت اگه آموزشتون قبول نکرد بگو زنگ بزنه استان
بنده خدا رضا منو نمیشناخت ولی رفیقم سید طه رو دیده بود که با محسن میگرده
زنگ میزنه محسن،محسن هم منو میشناسه دیگه، در جریان مشکلم هم بود
چقدر بزرگی تو خدا
رفتم یونی و بعد از تایید حرفام از مرکز نامه گرفتم آزاد سوسنگرد و الان ۲واحد عمومیم سوسنگرده و ۴واحد آنالیز۳ پیام نور اهواز
ناگفته نماند که در اکثر این جریانات دوست عزیزم سید طه همراهم بود و بقیه رفقام من جمله محسن و محمد و سید سلمان هم هر روز تماس میگرفتن با خبر شن
یه شام هم بشون بدهکارم![]()
در آخر هم لله الحمد.....









