تاريخ : یکشنبه پانزدهم خرداد ۱۳۹۰
شخصی سر کلاس ریاضی خوابش برد ؛ زنگ را زدند و بیدارشد و با عجله دو
مسئله ای را که روی تخته نوشته شده بود یادداشت کرد ؛ و با این باور که
استاد آنرا بعنوان تکلیف منزل داده است به منزل برد وتمام آن روز و آن شب
برای حل کردن آنها فکر کرد ؛ هیچیک را نتوانست حل کند ؛ اما طی هفته
دست از کوشش بر نداشت ؛ سر انجا م ِ یکی از آنها را حل کرد و به کلاس
آورد ؛ استاد به کلی مبهوت شد ؛ زیرا آن را بعنوان دو نمونه از مسائل غیر
قابل حل ریاضی داده بود .
نسبت به نتیجه این داستان نظر شما چیست ؟
ارسال توسط محمد الباجی
آخرین مطالب

